همشهری آنلاین: این فیلم محصول سال ۱۳۷۲ است و از دوازدهمین جشنواره فیلم فجر برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی شد.
در خلاصه داستان «جنگ نفتکشها» آمده است: در طول جنگ ایران و عراق، نفتکشهای ایرانی مدام مورد حمله نیروهای عراقی قرار میگیرد تا اینکه یک ناخدای جوان تصمیم میگیرد به کمک ناخدایی پیر و باتجربه یکی از نفتکشها را از تنگه هرمز عبور دهد.
علاوه بر مجید مظفری و عزتالله انتظامی، فیروز بهجتمحمدی، ژاله علو و جمشید جهانزاده نیز در این فیلم بازی کردهاند.
به مناسبت پخش این فیلم از تلویزیون خاطرات آن را مرور کردهایم.
جنگ نفتکشها چه بود؟
این فیلم براساس واقعه جنگ نفتکشها در خلیج فارس در زمان جنگ ایران و عراق ساخته شده است. اما جنگ نفتکشها اصلا یعنی چه؟ جنگ نفتکشها به مجموعه عملیات نظامی هوایی - دریایی بین سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۷ در خلیج فارس و در طول جنگ ایران و عراق گفته میشود که طرفین جنگ به کشتیهای تجاری و نظامی یکدیگر حمله میکردند. تقریبا از سال آخر این درگیریها امریکا به پشتیبانی از نیروهای عراقی وارد جنگ نفتکشها شد. جنگ نفتکشها را عراقیها شروع کردند و هدفشان جلوگیری از صادرات نفت ایران بود، اما در این کار شکست خوردند. این نبرد در ۱۷ مرداد ۱۳۶۷ با اعلام آتش بس دوجانبه خاتمه یافت. این جنگ، بعد از نبردهای دریایی جنگ جهانی دوم، دومین نبرد بزرگ دریایی قرن بیستم بهشمار میرود که آمریکا در آن درگیر شده است.
چرا فیلم «جنگ نفتکشها» آنقدر معروف است؟
واقعیت این است که این فیلم اکران موفقی در سینما نداشت. در جدول فروش سینما در سال ۱۳۷۳ «جنگ نفتکشها» در رده سی و هفتم قرار گرفت. این فیلم با بلیت کمی گرانتر از ۶ تومان ۳۹۲ هزار و ۲۸۸ تماشاگر داشت و در گیشه ۲۴ میلیون و ۴۵۸ هزار و ۸۳۰ تومان فروش کرد. پرفروشترین فیلم سال ۱۳۷۳ «کلاه قرمزی و پسرخاله» بود که تقریبا با همین قیمت بلیت ۴ میلیون و ۳۰۱ هزار و ۸۴۸ تماشاگر داشت و نزدیک ۳۰۰ میلیون تومان هم فروخت. فاصله فروش دو فیلم موید شکست خوردن «جنگ نفتکشها» در گیشه است. اما این فیلم شهرتش را مدیون پخشهای مکررش از تلویزیون است. تقریبا هر سال در روز نیروی دریایی یا به مناسبتی مرتبط با جنگ یا نفت این فیلم از تلویزیون پخش میشد و مجید مظفری به آقای جنگ نفتکشها معروف شده بود.
خاطرات مجید مظفری
مجید مظفری در «جنگ نفتکشها» نقش کاپیتان بهرامی را بازی می کرد که برای عبور دادن نفتکشی عظیمالجثه از تنگه هرمز خطر را به جان میخرید. او در سال ۱۳۹۸ در گفتوگویی با باشگاه خبرنگاران خاطراتش از این فیلم را مرور کرده بود. بخشهایی از صحبتهایش در ادامه آمده است:
* برادر من و برادرزادههای من هم در نیروی دریایی بودند و شناخت خوبی از این موضوع داشتم و زمانی که فیلمنامه را به من دادند فهمیدم که درست همان چیزی است که میخواهم. خودم هم مطالعه زیادی درباره این شخصیت با کمک کارگردان و عوامل کشتی کردم و توانستیم در طی یک سال این فیلم را بسازیم. البته آبوهوا اذیتمان میکرد و کار به همین دلیل طول کشید. تا چند سکانس را میگرفتیم هوا گرم و ادامه کار مشکل میشد. حتی یادم است که مدتزمان ۶ ماه هیچکدام از ما دستمزد نگرفتیم ولی کار را انجام دادیم البته برای شرکت نفت چندان مهم نبود که این کار انجام بشود یا نه ولی برای ما مهم بود که در سینمای ایران چنین فیلم میهنی ساخته شود.
* یادم است که زمانی که سوار یک یدککش شدیم تا برویم سوار کشتی «دنا» شویم، دیدیم که خود این یدککش چقدر بزرگ است ولی زمانی که رفتیم سوار خود کشتی «دنا» شدیم انگار که یک قوطی کبریت کنار یک جعبه بزرگ ایستاده است. اندازه این کشتی تقریبا معادل سه تا زمین فوتبال بود و من واقعا شوکه شدم و به خودم گفتم که چگونه میتوانم نقش یک ناخدا یا کاپیتان ملی و میهنی کشتی را ایفا کنم و بگویم که من ناخدای این کشتی هستم!؟ چراکه همهچیز عظمت خاصی دارد یعنی نه فقط کشتی بلکه آسمان و دریا هم به عظمت محیط پیرامونی تو اضافه میکند و واقعا کار را سختتر کرده است. به خودم گفتم که باید چه کار کنم تا بتوانم وسط این کشی بایستم بگویم که کاپیتان این کشتی من هستم؟
* از آقای بزرگنیا خواستم تا در این کشتی ۵ روز زندگی کنم تا بتوانم با آن ارتباط برقرار کنم. کاپیتان هندی کشتی هم کمک خیلی خاصی به من نکرد و من بیشتر خودم تلاش کردم تا بتوانم به اطلاعات برسم. من راه میرفتم و سناریو را میخواندم و رسیدم به اینجا که چون این شغل، شغلی هست که بیشتر در خارج از کشور دوره آن را میبینند، بنابراین عوامل خارجی کشتی با فرهنگ و عقاید خاص خودشان هستند و برای همین کمک خاصی به من نکردند ولی من دیدم که باید از درون مثل یک ایرانی واقعی و با حس ملی و میهنی این فیلم را بازی کنم و مخاطبم این را بفهمد که من دارم برای میهنم این نقش را بازی میکنم. چون هم نسل و هموطن من دارد این بازی را میبیند. سعی میکردم که به این قضایا نزدیک شوم.